سال 1387 اولین تجربه ساخت فیلم را با فیلم کوتاه ایستگاه تنهایی آغاز کردم . این فیلم داستان پیرمردی است تنها که در روز عید نوروز منتظر آمدن دخترش در ایستگاه نشسته است اما خبری نمی شود . او هر روز تعدادی شیرینی بررای نوه اش می گیرد و به ایستگاه می آید ، اما خبری نمی شود . دخترکی با کوزه ماهی در کنارش می نشیند و کوزه اش را جا می گذارد . پیرمرد روز بعد کوزه ماهی را با خود می آورد ولی دخترک نمی آید زیرا به سفر رفته است ، سرانجام روزی دخترک و مادرش به ایستگاه می آیند اما پیرمرد روی نیمکت ایستگاه جان داده است و پس از لحظاتی دختر پیرمرد و نوه اش می آیند .
فیلم بعدی با نام آواز ققنوس را در سال 1388 ساختم . این فیلم کوتاه داستانی در باره دو رزمنده است که در داخل تونلی در خاک دشمن دیدبانی می کنند ، یکی از آنان مجروح می شود و درب تونل بسته می شود و آنها تا هنگام حمله دشمن در تونل بدون آب و غذا دیدبانی می کنند تا اینکه رزمنده مجروح شهید می شود .
کار بعدی فیلم داستانی بلندی است با نام انتظار سپید و این فیلم ، داستان زندگی جوانی است به نام حبیب که به دست گروه های ضد انقلاب در کردستان اسیر می شود و مفقود الاثر می گردد و مادرش 20 سال درب خانه را باز می گذارد بلکه فرزندش بازگردد اما خبری نمشود و مادر از دنیا می رود .
در سال 1391 فیلم کوتاه رایانه را ساختم . این فیلم داستان دانش آموزانی روستایی است که مدرسه شان صاحب رایانه شده است و سه دانش آموز می خواهند رایانه را از بالای کمد پایین بیاورند و بازی کنند که رایانه می شکند و معلم از آنان می خواهد رایانه را درست کنند اما هزینه آنرا ندارند و در ناامیدی پیرزنی حاضر می شود طلاهای خود را بفروشد و به آنان بدهد .
فیلم بعدی خود را در سال 1392 ساختم با نام دخترم زهرا . این فیلم داستانی 60 دقیقه ای زندگی کودکی است به نام زهرا که پدرش در جبهه به شهادت رسیده و مادرش به بیماری سرطان خون مبتلا گشته . زهرا اصرار می کند که او را به زیارت ببرند و همراه خاله اش به زیارت امام رضا می رود و در راه در نزدیکی امام زاده ای اتوبوس خراب می شود و زهرا خیال می کند آنجا مشهد است و شبانه در میان تاریکی شب و بیابان را طی می کند تا به امامزاده می رسد و در آنجا به خواب می رود .
در زمستان و بهار امسال 1394 فیلم داستانی با نام بی آشیانه را ساخته ام که اختصاص دارد به مشکلات مهاجران افغان در ایران . این فیلم داستانی زندگی یک زن افغان است که شوهرش کشته شده و با چند بچه مجبور است در حالی که سخت بیمار است کار کند و زندگی اش را اداره نماید .
از دیگر فعالیت های هنری ، تعدادی مستند در باره مادران شهید منطقه رودشت اصفهان و فعالیت های هیئت آزادگان و خاطرات آزادگان در اسارت است که هنوز به دلایلی کامل نشده است .